درد تا عمق بیشتری در وجودم دخول می کند
اندک اندک دارم می فهمم که چه شده ولی نه کاملا ، ای کاش در یک آن کل ماجرا برایم روشن می شد
بیکباره و با یک نفس به نزدت می آمدم ، دمی بی بازدم ،
دم را در این سامان و بازدم را در کنار تو
شاید روزی بتوانم قطعات پازل باور نبودنت را جور کنم
و کنار هم بچینم و بی گمان آن روز در زیر درختی
در بر ریسمانی خواهم رقصید پای خواهم کوبید
و وصالمان را جشن خواهیم گرفت
واندم که بدانم المیرایم سر بر بالین کدامین خاک نهاده
خواهم رقصید
پای خواهم کوفت و تا مدتها در زیر درخت تاب خواهم خورد
رقص خواهم کرد و به دورت خواهم چرخید
به سر شوریده و شیدا آویزان
با خردک نسیمی چرخ خواهم خورد ، به خواهم گشت ، به دور خود ، به دور طناب
واندم نسیمی خنک و صبا گونه بر هفت بند پیکرمخواهد وزید
پیکری سرد
نی خواهم شد و جان از هفت بند با آوازی هزین برون خواهم داد
و نوا سر خواهم داد
"جان من است او هی مزنیدش
آن من است او هی مبریدش"
برچسب : نویسنده : avazemastan بازدید : 162