برای المیرایم

ساخت وبلاگ
آنک آنک ، نم نمک  حسگرهای درد در من سرد می شوند .

درد تا عمق بیشتری در وجودم دخول می کند 

اندک اندک دارم می فهمم که چه شده ولی نه کاملا ، ای کاش در یک آن کل ماجرا برایم روشن می شد 

بیکباره و با یک نفس به نزدت می آمدم ، دمی بی بازدم ، 

 دم را در این سامان و بازدم را در کنار تو 

 شاید روزی بتوانم قطعات پازل باور نبودنت را جور کنم

و کنار هم بچینم و بی گمان آن روز در زیر درختی 

در بر ریسمانی خواهم رقصید پای خواهم کوبید 

و وصالمان را جشن خواهیم گرفت

واندم که بدانم المیرایم سر بر بالین کدامین خاک نهاده

 خواهم رقصید

پای خواهم کوفت و تا مدتها در زیر درخت تاب خواهم خورد

 رقص خواهم کرد و به دورت خواهم چرخید

به سر شوریده و شیدا آویزان 

با خردک نسیمی چرخ خواهم خورد ، به خواهم گشت ، به دور خود ، به دور طناب 

واندم نسیمی خنک و صبا گونه بر هفت بند پیکرمخواهد وزید

پیکری سرد

 نی خواهم شد و جان از هفت بند با آوازی هزین برون خواهم داد 

و نوا سر خواهم داد 

"جان من است او هی مزنیدش

آن من است او هی مبریدش"

+ نوشته شده توسط سرمست در ۱۳۹۵/۰۳/۲۳ و ساعت |

بی عنوان...
ما را در سایت بی عنوان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : avazemastan بازدید : 162 تاريخ : شنبه 28 بهمن 1396 ساعت: 23:18