امروز دیسک و صفحه ماشین را عوض کردم ، به فروشنده لوازم یدکی گفتم دیسک و صفحه ژاپنی بده ، پوزخندی زدو گفت:
-چی ؟
تکرار کردم بیشتر خندید گفت :
- دیکسوصفحه ، نه دیسک و صفحه هاهاها
با این کارش به من دو تا درس داد یکی اینکه موارد زندگی که روی کاغذ یاد گرفتیم گاهاً در کف خیابان و در میان مردم بی معنی هستند مثلا همین دیسک و صفحه ، سالها یاد کرفتیم که بگویم و بنویسیم دیسک و صفحه و یا ریسک و یا سوسک ولی در کف خیابان در میان عوام رایج شده که دیکس و صفحه و یا ریکس و یا سوکس .
خوب ، میبینی . انگار باید چیزها هارا دوگانه آموخت . یکبار تئوری و روی کاغذ و بدانیم که آن درست است و یکبار هم عملی و در میان مردم برای اینکه کلاهمان پس معرکه نیفتد . برای اینکه بتوان گلیم را از آب بیرون کشید .
پس یادت باشد آنچه مدرسه و کتابها و پدر و مادر و اطرافیان به تو می آموزند در میان خودشان و در درون کتابها کاربرد دارد همچنان که از کنارشان فاصله میگیری ممکن است دیگر کاربردی برایت نداشته باشد ، اگر آن درس عملی را هم بلد بودی که هیچ کارت راه می افتتد اما اگر بلد نباشی ، آموزگار سختگیر روزگار به تو با ترکه آلبالو خواهد آموخت .
درس دومی که یاد گرفتم این بود که سعی کنم با احمق ها و یا آنانی که در مرز میان عقل و حماقت در نوسانند بحث نکنم ، کم هزینه ترین راه این است که بگویی :
- آهان عجب ، بله درسته .
و به آرامی از میدان دیدش دور شوی .
که این کار بیشترین صرفه جویی انرژِ را برایت دارد .
بی عنوان...
برچسب : نویسنده : avazemastan بازدید : 120